بعضی اوقات والدین در مورد گفتن موضوعی به فرزندشان دچار شک و تردید
میشوند و نمیدانند آن مطلب را بگویند یا ناگفته بگذارند و یا دروغ
بگویند. این مطالب شامل موضوعات مختلفی میشوند مانند اتفاقات بدی مثل
ورشکستکی پدر یا مردن یکی از اقوام نزدیک، در این مورد حتما فرزند شما از
شما میپرسد پدر چرا ناراحت است ؟و یا مادر چرا گریه میکند ؟ و یا فلان
شخص کجاست؟ شما اول باید بروز یک مشکل را برایش بگویید و بعد توضیح دهید که
مثلا در کار پدر مشکلی پیش آمده و اصلا نباید به شخص یا اشخاصی که باعث
این مطلب شده اند اشاره ای کنید چرا که تصویر سازی از اشخاص در ذهن کودک
کار غلطی است شما باید خوب و بد را به فرزندتان بیاموزید و بعد قضاوت راجع
به انسانها را به خود او بسپارید. درباره مرگ هم بسیار گفته شده است شما
میتوانید از اصطلاحاتی مثل اینکه رفته پیش خدا یا از کنار ما رفته
استفاده کنید.
ممکن است فرزند شما راجع به چیز دیگری سوال کند که شما
نخواهید جوابی به او بدهید در این موارد نیز شما میتوانید صراحتا به او
بگویید نمیتوانم راجع به این موضوع با تو حرف بزنم و دلیلش را هم بگویید
مثلا برای سن تو زود است یا وقتی بزرگتر شوی بهتر این موضوع را میفهمی.
تا آنجا که میتوانید به او توضیح دهید اما دقت کنید که این توضیحات به
ضرر او تمام نشود. بچهها آنقدر باهوشاند که در 80 درصد مواقع دروغ و
پنهانکاری والدین خود را متوجه میشوند. پس کلا در مواردی که فرزندان سوال
میکنند به هیچ وجه نباید دروغ بگویید برای او توضیح دهید که چرا به او
نمیگویید و در بسیاری از موارد میتوانید رازداری کنید و به او بگویید این
مساله راز کسی است که به من اجازه نداده به کسی بگویم و باید راز نگه دار
او باشم و با این کار راز نگهداری را نیز به او بیاموزید.